ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
اینو "ستارخان در خاطراتش میگوید: من هیچوقت گریه نکردم چون اگرگریه میکردم آذربایجان شکست میخورد واگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد. اما در زمان مشروطه یکبار اشک ریختم. آن زمان که 9ماه بود در محاصره بودیم بدون آب بدون غذا. ازقرارگاه آمدم بیرون. مادری را دیدم با کودکی در بغل. کودک ازفرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را باخاک ریشه میخورد.باخودم گفتم الان مادر کودک مرافحش میدهد ومیگوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند رادر آغوش گرفت و گفت: " اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم." آنجا بود که اشک ازچشمانم سرازیر شد...
زنده وجاویدان باد نام کسانیکه بخاطر عزت این مملکت وآب وخاک جانانه ایستادند...
زنده باد ایران و ایرانی...
پرچم تفکر،کنش و منش خانمها بالاااااا!!!!!!!!!!! خیلیهههاکلام این شیر زن!!!! مثل مادران شهیدپرور این خاک. درود بر مادران شهید این سرزمین..دستبوس همگیشونم...!!!!!!!!!!!!
پاینده باشین و سربلند

با تمام قلب و وجود در برابر اینچنین مردان و زنانی کرنش میکنم
کار من از کرنش گذشته حاضرم سر بدم