ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد. تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت. در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد. کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!»
ناگهان طناب ایمنی که او را نگه میداشت دور کمرش پیچید و او را بین زمین و هوا معلق نگه داشت. مه غلیظ بود و او جایی را نمیدید و نمیتوانست عکسالعملی انجام دهد. پس دوباره فریاد زد: «خدایا نجاتم بده!»
صدایی از آسمان شنید که میگفت: «آیا تو ایمان داری که من میتوانم نجاتت دهم؟»
کوهنورد گفت: «بله.»
صدا گفت: «طناب را ببر!»
کوهنورد لحظهای فکر کرد و سپس طناب را محکم دو دستی چسبید. صبح زمانی که گروه نجات برای کمک به کوهنورد آمدند چیز عجیبی دیدند؛ کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده بود و طنابی که به دور کمرش بسته شده است را دو دستی و محکم چسبیده است ولی او با زمین فقط یک متر فاصله داشت!
در بسیاری از موارد ادعا می کنیم که ایمان داریم.ولی فقط وقتی ایمان داریم که از نتیجه مطمئن باشیم!
این معنیش ایمان نیست. ایمان با حساب و کتاب فرق داره
من الان یه سوالی دارم و میدونم با این سوالم گند میزنم به این داستان و میدونم که هدف از این داستان هم یه چیز دیگه ست ولی میخوام بپرسم آخه کوهنورد تنها بوده از کجا فهمیدن یه همچین گفتگویی بین کوهنورد و خدا پیش اومده! نه آخه واقعا از کجا میدونن؟خب اگه اونجا بودن کمکش میکردن دیگه! بعدشم مثلا شما خودت بودی طناب رو میبردی؟فردا هم میومدن میگفتن طرف خودکشی کرده! آخه چه داستانایی مینویسن؟!!!
سلام دوست خوبم


ایمان به خدا و باورش داستان نیست قصد و منظورنویسنده جلوه گریه ذات الهیه نه چیزه دیگه ای
ایمان دارم که ایمان داشتن یعنی آرامش در زندگی.... خیلی جالب بود!!! استاد جدیدا فلسفی اعتقادی پست میزاریداااااا.. واقعا دلنشین بود. مرسیییییی

فمن یتوکل علی اللهذ فهو حسبه


سلام خوب قسمتی از علایقم همین فلسوی بودنه هر چند نیستم از اظهار لطفتون سپاسگذارم
سلام اقای کمانگیر عزیز

جالب بود .
خیلی خیلی خوش آمدین ممنونم