دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

کلامی از تولستوی

روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد 
بعد از مدتی ، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت
و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : من لئو تولستوی هستم

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید ؛

""وسعت دنیای هرکس به اندازه وسعت تفکر اوست""

نظرات 2 + ارسال نظر
ستاره شنبه 8 آذر 1393 ساعت 21:54 http://joghde0shab.blogfa.com/



رسیدم بخیر

مجد شنبه 8 آذر 1393 ساعت 20:33

درسته هرکسی یه جوری خودشو معرفی میکنه...اما این دوره زمونه اونقدر استرس و گرفتاری و بدبختی هست که همه با هم تنش دارن...و خیلیها هم خوبن و با ادب اما شرایط گستاخشون میکنه!!!! اینطور نیست؟؟؟؟!!

موافقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد