درد هجران

به نام یزدان پاک

سلام 

از زمانی که یادم میاد با وجود خونواده شلوغی که دارم تقریبا تنها بودم یا انتظارم از دنیا بیش از حد واندازمه یا درکم از زندگی محدود نمیدونم .

تمام زندگیمو واسه اینکه پدر خدا بیامرزم پیر شده بود به نوعی صرف سعادت خواهر و برادرام کردم از این بابت به خودم میبالم ، به ترتیب سنی :

یکی از برادرام مهندس ماشین آلات کشاورزی و دوره دیده ، الان اوضاع زندگیش خوبه ، اهواز 

خواهرم فوق لیسانس ادبیات عرب و دبیر شاغل در آموزش و پرورش ، تهران

برادرم دکترای برق قدرت و مخابرات ، لوزان سوئیس

خواهرم فوق لیسانس زبان فرانسه نمایندگی گروه آموزشی جوکار (گاج) خرمشهر

برادرم لیسانس حسابداری گمرک ، خرمشهر

و ته تاقاریه خونمون خواهر کوچولوم فوق لیسانس زبان انگلیسی گمرک خرمشهر 

از همه ، از لحاظ سنی بزرگتر خودمم و نوکر همشون که همه میدونین چکارم ...

خوشحالم خیلی خوش حالم که هر کدومشون به جائی رسیدن و الان که به گذشتم نگاه میکنم افتخار میکنم اما تموم نیروی جوونیمو خرج کردمو آینده خودم واسم مجهوله البته خودم که میگم خونواده ایه که الان درگیر مسائله منن خانمم که مثل کوهی استوار تا به اینجای عمرم همراه من بوده و 2 تا فرزندم که میبایست اتیه اونها رو تامین کنم اما همیشه به خدای خودم مطمئن و امیدوارم که تنهام نمیذاره و آقام ابالفضل که مدام ضمانتمو میکنه ...

تا بعد ...