دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان
دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

آقا اینو بخونین

بنام یزدان پاک


سلام


این موضوع را دیروز فهمیدم و چون موضوعی شخصی و مربوط به یکی از همکارانم هم هست که الان با هم کار میکنیم با کسب اجازه از ایشون توی این پست بهش میپردازم :


آقای مجید حقی ، فرزند مرحوم شمس الله حقی یکی از مالکان اتوبوس در دهه های قدیم است ، آقای شمس الله حقی ، زمانی که آقا مجید حدود 7 ، 8 سال بیشتر نداشتند به رحمت خدا میره و به گفته ی خود ایشان خاطرات زیادی با پدر ندارند .


تا اینجای کار همه چیز عادی و قابل پیش بینی هستش ، بعد از مرگ پدرشان و برای مراسم خاکسپاری و سایر مراسم سر و کله ی افراد جدید و ناشناس توی شهر انزلی و منطقه ای که آنها زندگی میکردند پیدا میشه ،، حالا این مهمانهای ناخوانده چه کسانی هستند ؟؟


11 نفر خانم با بچه های قد و نیم قد که با مادر آقا مجید میشن 12 نفر و 17 فرزند که همگی ادعا داشتند همسر و فرزندان مرحوم شمس الله خان هستند ، لابد میتونید تصور کنید که چه بلوائی و گیس و گیس کشی بوده ، از اون زمون آقا مجید قصه ی ما ، میفهمه بجز یک برادر و یک خواهر اصلیه خودش که میشدند 3 فرزند ، 14 نفر دیگه را هم توی این دنیا با عنوان خواهر و برادر داشته که از وجودشون بیخبر بوده !!


خدا بیامرز چه همت والا و صبری جمیل و چه قلب رازدار و چه ضمیر آگاهی داشته که توی این همه آمد و شد ها ، سوتی نداده و تونسته بوده تا بعد از مرگش این راز را سر به مهر نگه بداره ،،


خدایش بیامرزد !!


هر چند فاش کردن اسرار مردم خوب نیست و مخصوصا درج این نوع خاطرات ، بد آموزیه وافری هم داره ، اما با کسب اجازه ی قبلی از ایشان خالی از لطف نبود درج این پست توی وبلاگ رانندگان تا باشد پند گیریم و در عمل آریم ...


تا بعد ... 

نظرات 5 + ارسال نظر
فرهمند پنج‌شنبه 21 خرداد 1394 ساعت 21:06 http://farahmandfar.blogfa.com

جالب بود و آموزنده !

یلدا یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 18:40 http://shabhayerooshan.mihanblog.com

یک اراده قوی

بر هر سد و مانعی هر قدر هم قوی

حتی بر زمان نیز غلبه می کند

بالزاک

یلدا یکشنبه 17 خرداد 1394 ساعت 18:36 http://shabhayerooshan.mihanblog.com

سلام

ماشالله از این مردای زبل به وفور یافت میشه؟!

اشکال نداره حالا همشون با هم براش خیرات میفرستن به دیار باقی... والا

مریم پنج‌شنبه 14 خرداد 1394 ساعت 12:49 http://hamsadehha.blogsky.com

سلام
یعنی این آقا 11 تا زن به جز مادر آقا مجید داشته ؟!!!
به نظر من اشکال از مادر آقا مجید بوده که با خیلی ساده بوده یا زیادی به همسرش اعتماد داشته !
اتفاقا یک بار تو یکی از مجلات داستان زندگی خانمی رو خوندم که بعد از مرگ همسرش متوجه می شه شوهرش یک زن دیگه داشته و موقع رفتن به خونه ی همسر دوم تو راه تصادف می کنه و می میره
این خانم نوشته بود وقتی از این موضوع باخبر شدم تحمل مرگ همسرم برام خیلی راحت شد (به احتمال زیاد تو دلش گفته گور به گورم افتاد ! )
فکر می کنم مادر آقا مجید هم شونصد بار تن شوهرشو تو گور لرزونده باشه

سلام
مادر آقا مجید زن چهارم بوده و از وجود نسوان قبلی و بعدی خبری نداشته

Birsan چهارشنبه 13 خرداد 1394 ساعت 16:50 http://4divariye-majazi.mihanblog.com/

من دیگه حرفی ندارم!


ولی بنظرم بهتر بود اسمشونو نمینویشتید!!
میگم نکنه با این پست چند نفر دیگه هم پیدا بشه؟!:
الان قسمت پندگیریش دقیقا کدوم قسمته؟؟؟!!

سلام
همون بقول دوستمون تقصیر گردن مقصره و پند را هم از کلیات سعدی باید گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد