به نام یزدان پاک
سلام
میخوام یکی از خاطرات سفرهائی که داشتمو واستون انشا کنم امید است با مذاق شما هم سازگار باشه !!!
سال 81 یا 82 بود و فصل زمستون ، اون سال زمستون پر باری داشتیم و. نزولات جوی در حد مطلوب بود حدود ساعت 11 صبح از عسلویه به سمت اصفهان حرکت کردیم . استان بوشهر سراسر بارانی بود اونم از اون بارون ها ! انگاری در رحمت خدا ییهو ! باز شده بود . بعد از حدود 8 الی 9 ساعت رانندگی به بالای گردنه بابا میدان رسیدیم . هوا بشدت سرد و برفی بود بقدری که حوزه دیدمون 2متر هم نمیشد .
بالای گردنه پارکینگی هست ، تمام اتوبوسهای پیش از من اونجا داشتن زنجیر چرخ میبستن ، من هم پریدم پائین که تا زانو تو برف وبارون فرو رفتم ، همراه شاگردم زنجیرو بستم .
اولین پیچ که رسیدیم ، اونم از اون پیچ ها ! یه اتوبوس سر خورده و لب پرتگاه مونده بود راننده و مسافراش از ترس سقوط جرات حرکت و خروج از ماشینو نداشتن .
حسب وظیفه ونیاز به باز شدن راه کمکشون کردیم تا ماشینو روی جاده اوردیم و رفتن .
و ما هم دنبالشون ، بهر ترتیب سرازیری ها تموم شدن شروع به بالا رفتن کردیم ، بنا بر تجربه نیاز بود زنجیرها رو باز کنیم و باز کردیم ،2تا پیچ به آخره گردنه مونده بود و مه شدید دید رو هم کاملا محدود کرده بود و من هم جلودار کاروان اتوبوسها بودم که کور سوئی مشکوک مجبورم کرد توی بدترین شرایط بایستم.
سر بالائی شدید و پیچ با شیب شدید به چپ ( محلی بود که قدیما میگفتند گرده مورگاه ، لونه های مورچه مثل کارتون های مورچه و مورچه خوار بودن ) اگه ترمز را را رها میکردم سر ماشین به چپ میلغزید لاجرم شاگردمو فرستادم ببینه چه خبره ، که خبر آورد یه تریلی کش ولوو لیز خورده و عرض جاده رو بسته ، توی این فاصله کم سواریهائی که از روبرو و پشت سرم میامدن دور تا دور اتوبوس ما و کامیون رو کاملا بستن و بطرزی که ماشینهای راه داری که رسیدن نمیتونستن بیان کنار کامیون و اونو تکانش بدن تا راه باز بشه .
جونم واستون بگه و جای شما اونجا سبز مجبور شدم حدود 10 ساعت همونجوری روی صندلی بشینم و بیدار بمونم تا ماشین سر نخوره مسافرا هم اولش رفتن پائین همچین که سوز و سرما رو دیدن اومدن تویه ماشینو خوابیدن تا بالاخره ساعت 9 صبح فردا راه باز شد و ماهم حدود 6 عصر به اصفهان صحیح و سالم رسیدیم ولی دیگه جونی واسم نمونده بود.
سراسر سفرهای ما راننده ها داستانه که بعضی هاشو نمیشه گفت و نوشت اما همشون خاطراتی هستن که با وجود تلخی های فراوانشون روزی شیرین میشن و با یادآوریشون کلی سرزنده میشیم .
خدا همه مسافرا رو بی خطر به مقصد برسونه .
آمین یا رب العالمین
تابعد...