دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان
دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

این روزهای من !!!

به نام یزدان پاک


سلام


حدود6 ماهه که از عمل جراحی و موضوعات مربوط به اون دوران گذشته ، همانطوریکه که گفتم ، برای از کار افتادگی و یا تغییر شغل خیلی تلاش کردم ، که هیچ کدام به ثمر نرسید ، بنا را بر این گذاشتم و با اینکه تذکر موکد پزشکان مربوطه این بود که به هیچ عنوان پشت فرمون خودروهای سنگین مخصوصا عمومی ننشینم ، ولی با توجه به اینکه سازمان تامین اجتماعی تشخیص داد که میتونم کار رانندگی انجام بدم و ا ز اونجائی که کار دیگه ای هم گیرم نیومد ، دوباره رفتم سراغ رانندگی !!!

اوایلش بد نبود ، چون کسی از معضلی که داشتم چندان آگاه نبود و با خطرات احتمالی که با وجود من دور و برشون پرسه میزد آشنا نبودن ،،

هرچی بیشتر میگذشت و ناتوانیه من برای کار رانندگی بیشتر مشخص میشد ، تعداد مالکینی که خواهان کار با من بودند ، کم شد ، تردیدی نیست که همگی حق داشتند و دارند که مالشونو دست آدمی بسپارند که ریسک کمتری داره ، من هم گلایه ای ندارم ، شاید اوایلش که این موضوع را میفهمیدم دلخور میشد و گاها در درونم گریه ها هم کردم ، اما واقعیتی است که باید پذیرفت .

من دیگه توانائیه سابق را ندارم ، وقتی قرار نیست بار سنگین بلند کنم ، پس زمانی که توی جاده پنچر میکنیم ، بجای 15 دقیقه 1.30 معطل میشیم و نهایتا شکایت مسافران و امثالهم .

وقتی نمیتونم مثل سابق تقلا کنم و داد و فریاد برای جذب بیشتر مسافر انجام بدم(البته این موضوع ضعف سیستم هستش نه من) و آمار مسافرانم کمتر از هم سرویسی های خودم میشه مالک اتوبوس خیلی محترمانه عذرمو میخواد .

پس تکلیف من چیه ؟

نه بهتر بگم تکلیف خانوادم چیه ، اونا به درامد احتیاج دارند ، خیلی تلاش کردم ، خیلی به این در و اون در زدم ، واقعا کار گیر آوردن توی این بازار و بدتر از همه با این اوضاع ،مشکل و معضل بزرگیه ، خدا بداد تازه دامادها و جوونهائی برسه که تازه میخوان شروع کنن .از طرفی اوضاع نابه سامان اخلی هم فشاری بر فشارهای قبلی !! خدا بداد کمرم برسه که باید تحمل کنه !!!!

خدا بداد کسانی بررسه که هیچ کانالی ندارند تا معرفیشون کنه !!

خدا بداد کسانی برسه که هیچ توانی برای امرار معاش ندارند .

خدا بداد کسانی برسه که کارمند رسمی واسه  ضمانت کسر از حقوق ندارن !!

خدا بداد کسانی برسه که با روسای بنک آشنائی ندارن ، و نمیتونن وامهای میلیاردی بگیرن و وقتی برای 10 میلیون وام میرن بانک ، و سلام میکنن ، انگار اونطرف باجه ای با یه جزامی حرف میزنه !! خدا بداد اسلام و مسلمین برسه ، که اینه حال و روزشون ، یه مسلمون از فرط چاقی میترکه و شهید میشه و یه کارگر و یا بیکار از بی ایمانی کار گیرش نمیاد !!1 یه گردن کلفت به خدا هم دستور میده و جای اون حکم میکنه و یه نحیف و لاغر ، بار همه را بدوش میکشه ، حرفم بزنه ، چوبه که هفت جا نه بدترشو نوازش میده !!!


سیستم آموزشی و کار ما هم که دو مقوله ی جدا از همه که، کاراموزی بسته به نیاز جامعه نیست و جذب بازار کار هم تقریبا دست خوش عوامل خارجیه تا خود آدم .

باید حرف هر کس و ناکسی را شنید ، باید تحمل کرد و دم نزد ، همه شدند معلم ، همه نصیحت کننده ی بی عمل  !!!!

یکی فریاد میزد از درد نداری !!

یارو داد میزدآقا  زردک میخواهی ؟

شده حال روز منه وامونده !! از بس هم داد زدیم خدااااااااااااااا اونم حوصلش از دستمون سر رفته ، چقدر نگامون کنه ، مریض شدیم بدادمون رسید قرار بود بمیریم ، نگذاشت ، نزدیک بود تصادف کنیم ، نجاتمون داد ، به گره های مختلف رسیدیم بازش کرد ، اونم از دستمون عاصی شده ، مگه فقط من یکی هستم ، 8 میلیارد جمعیته شوخی نیست ، تازه گردن کلفت تر از ما خیلی بیشترن که با زور و اجبار ازش میخوان ، هر کی پولدارتره ، عزتش همه جا بیشتره ، حداقل این مطمئن ترین نتیجه ی ممکنی که بعد از این 47 سال عمرگرفته  از خدا ،،،،فهمیدم .


خیلی تلاش کردم ، البته به گمان خودم !!! شاید همش آبی بوده که تو هاون زندگیم کوفتم و بی نتیجه بوده !!! تمام اونهائی که واسشون سنگ به سینه زدم تا شاید صاحب حقی بشن ، امروز جواب سلام را هم صدقه میدن !!!

دنیای خنده داریه ، میگن باید زحمت بکشی تا بدست بیاری ، همون خدای لم یزل دیده و شنیده که از 9 سالگی کار که نه بردگی کردم و امروز اینجا نشستم ، تا نوبت مرگم برسه که اگه آینده ی بچه هام نبود از فرصتی که داشتم ، برای رفتن بهره میبردم ، نه برای موندن و تحقیر و دیدن اونچه که نمیخوام ببینم .


تا بعد...