دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان
دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

درد دلی دوستانه

به نام یزدان پاک


سلام


همانطوریکه در بخش پروفایل این وبلاگ گفته ام و همچنین بارها در پست های مختلف و به دلایل عدیده از مشکلات رانندگان سخن به میان آمده و بارها در  خصوص امنیت شغلی در حرفه ی رانندگی صحبت شده و دوستان متعددی نیز ابراز همدردی و یا اظهار نظر و لطف و گاها هم منتقد این موضوع بوده اند که خیلی غر میزنم !! 

اما واقعا در این حرفه هیچ امنیتی از هیچ مدلش نیست ، امنیت جانی به واسطه نوع شغل ، امنیت مالی بازهم به دلیل نوع شغل، امنیت اجتماعی که از قضا بازم دلیل ، نوع شغل ، امنیت روانی که دیگه نگو بازهم ،،، شغل!!!

چیزی که زیاد توی این شغل پیدا میشه ! سفرهای متعدد(پیش کشی از طرف دراویش شاغل در این حرفه به کسانی که آرزوشو دارن) سوئ تغذیه ، که هدیه ای از طرف مالکین محترم و علی الخصوص مسئولین رستورانها و کافه های بین راهی ، بابت انتقال و توقف بین راهی و خرید مسافران از این مکانها ، برای رانندگان میباشد ؛دوستان راننده ، قابل شما را نداره !! کلکسیونی از بیماری ها ، که باز هم بدلیل سوئ مدیریت ها و استفاده ی نابجا از توانائیه محدود بدنی ، تقدیم به تمامیه اونهائی که شاهد پیر شدن ما و ما هم شاهد رشد و پولدار شدنشان بودیم . مبارکا باشه !!! استرس که دیگه نگو قابل دوستان را نداره !! احترام میخواهیم چکار مال از ما بهتران !! حالا اگه منتقد هم باشیم که جامون ته ویل ، و کافر فی سبیل اللهیم .

اما بیشترین گلایه از همکاران خودمه ، آقایون و خانومای همکار ، یاداوری میکنم داستان شیرین شیر و خرگوش در کتاب کلیله و دمنه را بخوانید ، این روزها برای خیلی از همکارها پیش آمده و شاهد آن هم مرحوم محمود حاتمی بود (روحش شاد) و حاتمی ها ، چرا در مسائلی که اراده ی جمعی میطلبد ، همگیه رانندگان مثل سرویسهائی که انجام میدن به راهی میریم ولی در هنگام شعار و سخن پراکنی ، کمتر نقالی حریف زبان ما میشود ! راستی چرا ؟؟؟ 

خیلی از رانندگان بدلایل مختلف مدتی از این شغل دور میشوند که موجه ترینش بیماری و بدترینش بیماری های سخت(من جمله خودم) و زمانی که از رو ی اجبار و تامین معاش و یا از روی رغبت و علاقه خواهان برگشت سر کار باشند ، کرسیه صدارت قبلا غصب شده و تو هم بیکاری و باید بنشینی تا شاید کسی از دوستان صدقه سری بخواهد یکی دو سرویس تو را همراه کند و یا دستمال خوش بافت یزدی به دست بگیری و دنبال این مالک و آن مالک باشی تا شاید ترحمی !!!

زمانیکه من ازش صحبت میکنم این روزه ، تا حالا کدامیکی از شما ها دچارش شدین و مزه اش را چشیدین ؟؟ شاید این فکر به ذهن بعضی از دوستان برسه که حالا که خودش درگیر این موضوع شده داره سنگ خودشو به سینه میزنه ، که اگر منصف باشید اینطور نیست و از سال 84 پیگیر امر استخدامیه راننده ها بودم و چه مرارتهائی که نکشیدم ، تعدادی از دوستان هم مطلعند .

اما درگیریه امروز من مهم نیست و آنچه حائز اهمیته : از اداره کار اصفهان تماس گرفتند و خواستند شرح مبسوطی از مشکلات را بگویم که حقیر هم علی رغم اصرارهای فراوان از شما همکاران و عدم رغبت شما سروران در همگامی ! مجبور شدم خودم متنی را دیکته و مسئول محترم اداره ی کار اصفهان یادداشت و قرار بر ارسال به وزارت کار و اعلام نتیجه بعد از تعیین تکلیف شدند .

دوستان تنهام نگذارید داریم به جاهائی که دلمون میخواست میرسیم . یا علی  


تا بعد...