دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان
دست نوشته های یک راننده اتوبوس

دست نوشته های یک راننده اتوبوس

ایجاد فضایی برای تبادل نظر، طرح مشکلات و آشنایی با شغل رانندگان

نمایشگاه حمل و نقل

به نام یزدان پاک


سلام


خیلی دور نیست که کارت دعوت به نمایشگاه حمل و نقل جاده ای سال 86 را دریافت کردم ، خوب از طرفی خوشحال و مسرور که ای بابا همچین که فکر میکردم هم نبوده و منم جزو آدمها حساب کردن (چون تا اون روز کسی راننده ای را رسما برای بازدید از نمایشگاه دعوت نکرده بود) !!!!


خوب روز مقرر و به همراه چند تن از دیگر مدعوین از اصفهان به تهران رفته و صبح علی طلوع رفتیم نمایشگاه بین المللی تهران و کلی ذوق مرگ شدیم !!!


شرکت عقاب افشان بنده را به همراه دیگر دوستان دعوت کرده بودند و منم از علت دعوت کلا بی خبر و سرخوش از حضور ،،، خوب اون لا کرداری که میدونست هم چیزی نگفته بود یا فکر نمیکرد من همچین سوتی بدم !!!!


خلاصه اول حال و احوال با مهندس اکبری و پسرشان(صاحبان شرکت عقاب افشان) بعد مهندس جعفری مدیر تولید که در اصل مسبب دعوت تیم ما بود ، و باقی دوستان

و پذیرائی مخصوص غرفه های شرکت های تولیدی و کمی هم سخنرانی جناب اکبری بزرگ و بعد هم رونمائی از اسکانیا مارال 3محورجدیدترین تولید برای اون سال  ، منم همچین ژست گرفته بودم و داشتم ماشینو برانداز میکردم ، رفتم نشستم پشت فرمون ، از اولشم از سیستم اطاق و جایگیری راننده توی این برند خوشم نمی آمد و در اصل کلی مشکل داشت ، داشتم توی آینه های بغل ماشینو برانداز میکردم ، غافل از اینکه کلی از مهمانهای حاضر اومدن توی سالن اتوبوس و دارن منو تماشا میکنن ، که :<< مهندس اکبری با یه حالتی که انگار من خبر دارم ، پرسید ؟ جناب *** میشه نظرتو درباره این اتوبوس بگی !! منم مثل این خریداران کل و خبره های کار یه نیم نگاهی کردم و گفتم ، بگم !!! جواب داد بله بگو تا بقیه هم بشنون !!! آخ که هرچی ایراد بود توی سیستم جایگیری فرمان که از اول توی اسکانیا جزو ایرادات راننده ها بود و ستون های کناری که جلوی دید آینه ها را میگرفت و گودی بیش از حد جای راننده یا همون رکاب اول سالن و عدم دید کافی از سپر جلو تا چرخ جلو و خلاصه نقاط کور و بینای ماشینو داشتم یکی یکی میگفتم و حواسم به رنگ و روی مهندس جان نبود و حسی هم گرفته بودم شاعرانه و عالمانه !!! که یهو مهندس پرید وسط حرفم و گفت بیا موتورم یه نگاهی بندازیم ، منو با عجله برد تا ته اتوبوس و تصنعی درب موتور و باز کرد همین که اومد بگه آخه مردک این چرت و پرت ها چیه داری تحویل میدی !! انگار که بقیه تماشاچی ها هم از سخنرانی فصیح بنده حض وافری برده بودند !! مثل جن بو داده حاضر شدند و مهندس حرفشو قطع کرد و بنده خدا فکر میکرد که من از موتور و اوضاعش خبری ندارم ، دنبال صحبتش  گفت موتور چطوره که منم با لحنی ، تمسخر آلود جواب دادم : مهندس جان هندوانه در بستس چی بگم ؟؟؟؟ که پرسید بالاخره اصطلاحا راننده ای هستی کارشناس !! نظرتو بگو ، (اون بنده ی خدا فکر میکرد با حرکتی که زده و چشم ابروئی که واسم کج کرده لابد منم فهمیدم یا حداقل دوزاریم افتاده که چرت تحویل ندم)  

منم خیلی راحت پرسیدم همون موتوره قبلی با همون گیربکسه ؟ که جواب داد تقویت شدس !! که من با پوزخندی گفتم رالی کجاست؟؟  و ادامه دادم اون  اطاق قبلی که کوچکتر بود از سر این موتور و گیربکس زیاد بود حالا یه اطاق با 1.70 طول بیشتر و همون موتور و گیربکس که دیگه مهندس تحمل نکرد دست منو گذاشت تو دست یه قول تشنی با دو متر قد گفت آقای شوری خسته هستن ببرین ازشون پذیرائی کنید تا من بیام ، یارو هم مثل کودکی که بادکنکی توی دستش داره و دنبالش میکشه منم برد توی یه اتاق از اتاقهای غرفه ی عقاب افشان یه جعبه شیرینی ، یه فلاسک چای و یه میزو صندلی تحویلم داد و در و بست رفت،، دیدم نه تنها بسته، قفلشم کرده بود 

خلاصه بسکه شیرینی و چای خوردم حالت تهوع داشتم که وقت ناهار در و باز کردن و منو تا رستوران و از اونجا برای ارسال سریع و بی وقفه تا ترمینال مشایعت کردن .


بعدها خیلی به این موضوع فکر کردم واسه چی اینهمه از من پذیرائی کردن ، تازه دوزاریم افتاده بود (البته رفیق لاکردار همراهم) کمکم کرد و فهمیدم کلا نباید ایرادات را میگفتم و باید تعریف میکردم !!!!


آره راستهکه میگن :

عجب رسمیت رسم آدمیزاد

که دور افتادگان را کم کند یاد

که دور افتادگان را مرده خوانند

که خاک مرده را کی میبرد باد 


از اون سال با اینکه شدیدا غرق در امور حمل و نقل بودم کسی دیگه ازم دعوت نکرد ، چراکه اونها کسی میخواستند که تعریفشان را مکرر بگوید نه معایب را به رخ بکشد ، اسکانیا خیلی کشتار داده و میده توی جاده ها اما کو کسانی که بخواهند ، بفهمند ایراد کار کجاست !!!



Image result for ‫نمایشگاه حمل و نقل سال 95‬‎

این اسکانیای ماست !!!

Image result for ‫عکس از تولیدات شرکت اسکانیا سوئد‬‎

اینم اسکانیا ی سوئد 


قیاس مع الفارق بود به دل نگیرید !!!

و در نهایت باز هم به قول شاعر :

فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه

هر دو جان سوزند مام این کجا و آن کجا 


Image result for ‫عکس از تولیدات شرکت اسکانیا سوئد‬‎


تا بعد ...


نظرات 3 + ارسال نظر
غلامحسین پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 21:52

روزگاری ناوگان حمل ونقل جاده ای مسافر منحصر به اتوبوسهای بنز و ماگیروس بود که هر دو آلمانی بودند و در دو نوع سرویس لوکس و دولوکس دارای دستشویی در قسمت عقب اتوبوس بود یاد آن روزها بخیر

سلام و سپاس برادر و عزیز جان آقای خوشنویس ممنون از یادآوری خاطرات ! شاید بشه گفت هنوز هم جاده های ایران در تصرف غول آلمانی البته با مارک بنز و مان هستند

ایوب جمعه 21 آبان 1395 ساعت 19:01

سلام
الانم میبینم که برخی (رانندگان) به طور یکطرفه و مدام از محصولات عقاب حمایت میکنن،حتی در نمایشگاه هم حضور داشتن،پس بی دلیل نبوده
به نظر من اگه ارزونیه تعمیرات و نگهداری اسکانیا نبود فروشش حداقل نصف میشد

البته ، رانندگان سهمی در نوع و وسیله ای که در ناوگان حمل و نقل استفاده میشود ، ندارند و فقط و فقط ، مجری محض هستند و در مورد فروش ، مگر الان فروش پراید با اینهمه مشکلات کم شده ؟

مریم جمعه 21 آبان 1395 ساعت 17:55 http://raze-nahan.blogfa.com/

سلام
- خیلی جالب بود می دونید یاد چی افتادم؟ یاد سوتی هایی که تلویزیون می ده و بعضی وقتا از کارشناسانی دعوت می کنه که به جای تعریف و تمجید، حرف دل ملت رو می زنند و مجری هی سرخ و سفید می شه و سعی می کنه حرف رو عوض کنه یا یک حرف دیگه تو دهن کارشناس بذاره اما نه تنها اوضاع بهتر نمی شه که صد درجه بدتر می شه
- برای سرمایه گذاران تنها چیزی که اهمیت نداره، جون مردمهو بعید می دونم که نظارت و کنترلی بر کارشون باشه وگرنه اسکانیا باید خیلی زودتر از اینا جمع می شد


سلام :
والله چی بگم میترسم بازم گل بکارم !!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد